صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۰

۱

میسر نیست آزادی ز تنها غیر تنها را

پس از تنها به تنهایی نزیبد سر زنش ما را

۲

پس از پیر و جوان در خانقه زرق و ریا دیدم

به پیری لاجرم بر کعبه بگزیدم کلیسا را

۳

ز خضر راه رو گردان بر گمرهان واثق

به خر کردند تبدیل از خری آخر مسیحا را

۴

خدا مفتیم محشور خواهد گر بدان آیین

به تسبیح چنو مسلم دهم زنار ترسا را

۵

مسلمان خوانم ار دانم مساوی محض نادانی

به صوت پند ناصح بانگ ناقوس نصارا را

۶

دلم ز الحاد این اسلام دعوی کافران خون شد

به نفی غم بیا ساقی که ناچاریم صهبا را

۷

ز دستم باده تا برده هان از پای ننشینی

مده زنهار جام از کف منه بر طاق مینا را

۸

از این روهای دیو آسا دمی دیدی برآسایم

مدار امشب دریغ از می مباف اندیشه فردا را

۹

صفایی اهل صدق آسوده جان نایند تا یکدل

بدین دونان بی دین وانیگذارند دنیا را

تصاویر و صوت

نظرات