صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۰۵

۱

آن دل که بر او ناله ما را اثری نیست

دل نیست که سنگی است کز او سخت‌تری نیست

۲

گر حاج بیایند به طوف حرم ما

دانند که غیر از دل سنگت حجری نیست

۳

نالم همه از ناله‌ی خود نی ز دل یار

آن را چه گناه است که این را اثری نیست

۴

در فصل بهاران به بهای می گلرنگ

افسوس که جز اشک رخم سیم و زری نیست

۵

خوشتر بود از طرف چمن حلقه‌ی دامش

مرغی که به کنج قفسش بال و پری نیست

۶

درمان دل از جادوی بیمار تو جویم

کامروز به جز چشم تو صاحب نظری نیست

۷

فرقی فره از خاک رهش هست سری کش

با خاک سر کوی خرابات سری نیست

۸

انگیختم از دیده چنان دجله به دامن

کز رود ارس در نظرم خشک تری نیست

۹

از صومعه برخیز و به میخانه بکش رخت

زیرا که صفایی به از اینت سفری نیست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۷۸

نظرات