صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۱۲

۱

یار از چهره چون نقاب گرفت

پرده بر روی آفتاب گرفت

۲

جلوه اش جان به مرد و زن بخشید

عشوه اش دل ز شیخ و شاب گرفت

۳

سرو تن جان و دل نه من همه را

درد و تب داد و صبر و تاب گرفت

۴

یاری عاجزان گناه شمرد

خواری عاشقان ثواب گرفت

۵

غیر آن شه که دل ستاد از ما

که خراج از ده خراب گرفت

۶

تاب یک موی آن دو زلف نداشت

دل که از طره تو تاب گرفت

۷

مفتی شهر نان وقف ربود

صوفی دیر خمر ناب گرفت

۸

سر و جان خاکپای رندی باد

کآتش از دست داد و آب گرفت

۹

بنده ی همت صفایی باش

داد جان جرعهٔ شراب گرفت

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۸۲

نظرات