صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۳۵

۱

مقابل مه ما مشتری کمال ندارد

همین دو نقص بس او را که زلف و خال ندارد

۲

ز سرو نیست مسلم بر تو لاف تقابل

که از صفات کرامت جز اعتدال ندارد

۳

از آن کمال فزایش بود محبت ما را

که آفتاب تو چون مهر ما زوال ندارد

۴

دلی که خرمش از خطره یخیال تو خاطر

به خاطر از همه کون و مکان ملال ندارد

۵

درست تا بشناسد قتیل قاتل خود را

به زیر تیغ غمت آنقدر مجال ندارد

۶

طبیب بر سر و بیمار را ز شوق تماشا

چه حالت است که پروای عرض حال ندارد

۷

مرا تحمل حرمان به حول خود ز تو تماشا

مبند حمل محالی که احتمال ندارد

۸

رقیب در ره ی جانانم از هلاک مترسان

که هرکه پای فشارد جز این خیال ندارد

۹

که کرد بیش و کم آگاهش از درون صفایی

اگر دل من و او با هم اتصال ندارد

تصاویر و صوت

نظرات