صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۳۶

۱

گردون ماهی جوان ندارد

بستان سروی روان ندارد

۲

ماه فلکی زبان نداند

سرو چمنی چمان ندارد

۳

دل در خم زلف سر کجت راست

یک مو سر این وآن ندارد

۴

برچهر تو بلبل از تماشا

هرگز غم گلستان ندارد

۵

ما را چو بهار عارضت کو

باغی که ز پی خزان ندارد

۶

با درج تو غنچه را چه دعوی

تنگ است ولی دهان ندارد

۷

از هر نگهت دلی است صد چاک

از غمزه کس این سنان ندارد

۸

دل سوخت تمام و کس ندانست

یا آتش ما دخان ندارد

۹

رسوای جهان شود صفایی

سر تو اگر نهان ندارد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۹۳

نظرات