صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۴۰

۱

دلا خواهی توجه با خدا کرد

تغافل بایدت از ماسوا کرد

۲

بدی از دوست با نیکی ز بدخواه

خطا بردی گمان کاینها خدا کرد

۳

خدا نشناخت پیغمبر ندانست

هر آنکس کاین دو را از هم جدا کرد

۴

ادای شکر حق باید دریغا

که نتوان شکر احسانش ادا کرد

۵

به نومیدی مگردان روی از این باب

که هر کاری که کرد آخر دعا کرد

۶

نیاز عاشق است و ناز معشوق

که عاجز را قوی شه را گدا کرد

۷

جز آن بیگانه مشرب آشنایی

کجا چندین جفا با آشنا کرد

۸

قفس به ز آشیان و... به از باغ

مرا عشق تو این حالت عطا کرد

۹

به قید خویشتن سختم نگهدار

چرا باید چنین صیدی رها کرد

۱۰

به گلگشت بهارانت گمان داشت

ز بیرون آمدن عبهر حیا کرد

۱۱

چو دی را در شبستان آرمیدی

به چشم مردم از رخ پرده وا کرد

۱۲

صفای دل محقر کلبه ام را

صفایی روضه ی دار الصفا کرد

تصاویر و صوت

نظرات