صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۵

۱

ای آتش از رخت به درون لاله زار را

صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را

۲

گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند

از شوق ناله جان به لب آید هزار را

۳

خاری به دل خلیده مپندار بی جهت

در مرغزار ناله این مرغ زار را

۴

مانی کجاست تا به معانی نظر کند

در طلعت تو صنعت صورت نگار را

۵

ساقی میم از آن لب شیرین چنانکه کرد

مستغنی از شراب و شکر باده خوار را

۶

در دوستی جفای تو سهل است چون کنم

بد عهدی زمانه ناسازگار را

۷

اشک محیط زا چو گذشت از گهر چه فرق

فرقی اگر ز لجه ندانم کنار را

۸

دامن به موج دیده کنم شرم زنده رود

تا جای زیبد این لب جو سرو یار را

۹

ای دل به لعبتی چه درافتی که ترک وی

از یک نگه پیاده کند صد سوار را

۱۰

تا در صفات یار صفایی نکو رسید

نشناخت سر حکمت پروردگار را

تصاویر و صوت

نظرات