
صفایی جندقی
شمارهٔ ۱۵۹
۱
تیر عشق تو بهر دل نرسد
سهم دیوانه به عاقل نرسد
۲
چیست خرمن گیسو که از آن
خوشه ای بهره به سایل نرسد
۳
مانده در لجه ی اشکم مردم
چون غریقی که به ساحل نرسد
۴
میرد از ذوق گرفتاری دام
کار صیدت به سلاسل نرسد
۵
عشق کوه است و شکیبایی کاه
هرگز این بار به منزل نرسد
۶
از خطت خار خطر رست مرا
کشت این باغ به حاصل نرسد
۷
وای برحال قتیلی کاو را
دست بر دامن قاتل نرسد
۸
به سعادت نشود کارم ختم
کرم او بر سر بسمل نرسد
۹
یک دم از حسرت نوشت نکشیم
کم به لب زهر هلاهل نرسد
۱۰
ناوک ناله ی آتشبارم
درتو هشدار که غافل نرسد
۱۱
نگسلد از تو صفایی به جفا
در دلت خطره باطل نرسد
نظرات