صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۶۱

۱

کس را چه تمنا که خریدار تو باشد

کش نیست بهایی که به مقدار تو باشد

۲

جان چبود و تن کیست دریغا که متاعی

در دست ندارم که سزاوار تو باشد

۳

آن طالب صورت خبرش نیست ز معنی

بیش و کم اگر در غم آزار تو باشد

۴

از دادن یک دل به تو حاصل نکند کام

از جان گذرد هر که طلب کار تو باشد

۵

زنهار اگر دست گشایی پی خونریز

اول بکش آن را که به زنهار تو باشد

۶

دام از چمنش بهتر و بندش ز رهایی

خوش بخت اسیری که گرفتار توباشد

۷

نیشش همه نوش آمد و دردش همه داروست

دردی کش غم کیش که بیمار تو باشد

۸

کالای وفا قحط شد از فقد خریدار

این جنس مگر در صف بازار تو باشد

۹

دستی ز دلازاری احباب نگهدار

تا پاس وفا حرز و نگهدار تو باشد

۱۰

می باش خدا را به صفا یار صفایی

الطاف خدایی همه جا یار تو باشد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۲۰۹

نظرات