صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۷

۱

آن کآفرید روز اول اشتیاق را

کاش آفریده بود علاجی فراق را

۲

ای دل سرشک برده ز کارم براو فکند

افکندم از نظر چو تو فرزند عاق را

۳

جانم به لب رسید و دل از هجر وارهید

وه وه هزار فایده بود اتفاق را

۴

فرمود مفتی از می و معشوق توبه ام

یا رب چه سازم این همه تکلیف شاق را

۵

با چشم بازگویی از آن رونظر ببند

این صورتی است معنی مالایطاق را

۶

بانفرت من از درش آواره شد رقیب

آباد باد خانه ی دولت نفاق را

۷

با سالکان راه غمت رحمتی که نیست

شایستگی به رسم سلوک این سیاق را

۸

با ابروی توام سروکاری به قبله نیست

محراب سجده ساختم این جفت طاق را

۹

بی مهر او چراغ صفایی خموش به

شاهد دگر چه شمع فروزی وثاق را

تصاویر و صوت

نظرات