
صفایی جندقی
شمارهٔ ۱۹۸
۱
جز از لب جانانه که چندین شکر آید
کشنید که تنگ شکر از لعل تر آید
۲
تا صدق نباشد چه اثر ناله ی کس را
نادر بود ار تیره خطا کارگر آید
۳
در پیکر خارا سر خار ار بتوان کوفت
حاشا که به دل آه منت پی سپر آید
۴
افغان مرا در دل سندان تو ره نیست
کاری مگر از ناله ی صاحب اثر آید
۵
بر نایبه ی عشق نپاید مگر آن دل
کز روی رضا تیغ بلا را سپر آید
۶
در راه وفای تو دیغ از سر و جان نیست
تحصیل مراد تو گر از جان و سر آید
۷
در عشق تو یک دور به پایان شد و غم نیست
عمی همه شادم که بدین دست سر آید
۸
برتابد اگر در شب تارم رخ چون صبح
چون روز شبم روشن و شامم سحر آید
۹
پامال تو خواهد سر و تن بی همه افسوس
از دست صفایی اگر این کار برآید
تصاویر و صوت

نظرات