صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۰

۱

کنون که سایهٔ تیغ تو بر سر است مرا

چه غم ز تابش خورشید محشر است مرا

۲

به قتل من نهراسی ز داد خواهی غیر

که خون بها ز تو یک زخم دیگر است مرا

۳

کفن قبا کنم از شوق در قیامت نیز

که این لباس در آنجا نه در خور است مرا

۴

سرم به حلقه ی فتراک اگر چه بربندی

که باز شور وفای تو در سر است مرا

۵

اگر به حشر هم از لعل و رخ دهی کامم

چه احتیاج به فردوس وکوثر است مرا

۶

کمال شوق عنانم زکف رها نکند

وگرنه نقض وفای تو باور است مرا

۷

دریغ کز شش و پنج سپهر شعبده باز

مدام مهره ی طالع به ششدر است مرا

۸

عتاب خشم پسنان عنایت است و خوشم

به بخت خویش که یاری ستمگر است مرا

۹

دلم خوش است صفایی به صبح وصل هنوز

که شام هجر صبوری میسر است مرا

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۵۶

نظرات