صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۰۰

۱

با حضور تو به لب جانم از آن دیرآید

که ز دیدار مگر دیده و دل سیر آید

۲

تا به تعجیل ز بالین نرود عمر عزیز

نه عجب جان اگر از سینه به تأخیر آید

۳

اثری هست عجب خاک سر کوی ترا

که درد هر که نهد پای زمین گیر آید

۴

چین به ابرو زده چشم سیهش تا چه کند

ترک بد مست اگر دست به شمشیر آید

۵

این غزال از چه نژاد است که در نیم نگاه

کمترین صید شکار افکن او شیر آید

۶

شد عیان صورتی از پرده که بامعنی دی

عالمی در نظرم پرده ی تصویر آید

۷

فتح دل ها همه ز ابرو کند اینک شمشیر

کرد کاری که کم از مالک تدبیر آید

۸

گرنه جعد به خمت شعبده باز است چرا

موبه مو در نظرم حلقهٔ زنجیر آید

۹

راند برصفحه ی رخ اشک صفایی غم دل

کاین نه شرحی است که از خامه به تحریر آید

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۲۳۲

نظرات