
صفایی جندقی
شمارهٔ ۲۰۷
۱
صاحب دلی به سیر کمانت نظر نکرد
تا سینه پیش آن صف پیکان سیر نکرد
۲
اشکش به آستین تو از رخ نکرده پاک
تا خاک آستان تو سرمه ی بصر نکرد
۳
صوفی ما به ترک کله صرفه ای نبرد
مسکین که خاکپای ترا تاج سر نکرد
۴
صیدت به یاد بال افشانی آشیان
از خوشدلی به دام تو سر زیر پر نکرد
۵
یوسف خود ار نبود گرفتار کس چرا
بر وی گذشت قرنی و یاد از پدر نکرد
۶
چهری که آستین تو بر دیدگان نسود
چشمی که آستان تو از گریه تر نکرد
۷
دردا که کس به حضرت جانان نجست جای
کاو را ز رشک دور فلک دربدر نکرد
۸
ز آتش به سنگ رخنه نیفتاده کس ندید
جز در دل تو کآه صفایی اثر نکرد
نظرات