
صفایی جندقی
شمارهٔ ۲۲۳
۱
دست عشقم گشود جایی بار
که فرو بست پایم از رفتار
۲
چاه ها در طریق تن زیمین
ماه ها در کمین دل زیسار
۳
جرگه ای از قد آیت گلبن
دسته ای از رخ آفت گلنار
۴
همه از چهر نخل آتش بر
همه از زلف سرو افعی بار
۵
این ز قد شرم صد خیابان سرو
وان به رخ غیرت هزار بهار
۶
یکی از غمزه غارت خلخ
یکی از عشوه فتنهٔ فرخار
۷
همه سنگین دلان سیمین بر
همه نوشین لبان شیرین کار
۸
مر مرا یک دل است و صد دلبر
مر مرا یک سر است و صد دیوار
۹
دل صفایی ز دست رفت و هنوز
هست جانانه را به جانم کار
نظرات