
صفایی جندقی
شمارهٔ ۲۳۸
۱
ای دوست سرگذشت من از اهل راز پرس
در کار عشق حال دل از دیده ی باز پرس
۲
سوز دل خراب ز چشم پر آب جوی
روز شب فراق ز زلف دراز پرس
۳
گفتی چگونه بست به یک مو هزار دل
این راز را از آن شه اقلیم ناز پرس
۴
تا عجز دل به چنبر زلفش بدانیم
از اضطراب فاخته در چنگ باز پرس
۵
محمود را به عشق غلام آنکه جست عیب
گو شرحی از محامد حسن ایاز پرس
۶
پرسی مراد دلبر از آزار دوست چیست
این نکته نیز از آن بت دشمن نواز پرس
۷
در پایت آنچه داشت صفایی به دست باخت
وین را به راستی خود از آن پاکباز پرس
نظرات