صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۴

۱

به چنگ اگر کنم آن گیسوان پر خم را

خطی به سر کشم این روزگار درهم را

۲

نداده عشق چنان عادتم به غم که دگر

عوض کنم به دو صد عید یک محرم را

۳

هر آنکه حسن ترا آن نشاط و ناز افزود

قرین عشق من آورد مرگ و ماتم را

۴

به خلوت دل و جان جای دادمش همه عمر

مرا رواست که منت به سر نهم غم را

۵

به تیر اولم افکندی باز علاج و خوشم

که منتی نبرد زخمی تو مرهم را

۶

سری نماند که گردن بدین کمند نداد

علاقه هاست به زلف توجان آدم را

۷

بدین جمال جهان آفرین چه منت هاست

که از وجود تو بر سر نهاد عالم را

۸

یکی است زان لب نوشین دعا و دشنامم

حلاوت شکرت نبرد تلخی سم را

۹

وصالت ار به جهنم، فراقت ار به بهشت

به آن بهشت عوض ندهم این جهنم را

۱۰

صفایی آن دل خونین و چشم گریان بود

که دادت این لب خندان و جان خرم را

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۳۱

نظرات