صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۵۰

۱

نهی مرهم به زخمم یا کنی ریش

بود کی با توام پروایی از خویش

۲

به حال مهر و کین روی سوی من باش

چه جلابم فرستی یا دهی بیش

۳

خوشم تا با منت باشد توجه

دهی نوشم به رحمت یا زنی نیش

۴

به وصل از یاد هجرانت ملولم

نیرزد قرب با این مایه تشویش

۵

نشاندی تیرسان نالان به خاکم

ز شست ترک ای ترک جفا کیش

۶

ز ترس مدعی گم گشته ام را

کجا دارم ز کس یارای تفتیش

۷

ندانم از کجا این دردها را

کنم درمان که هست از صبر من بیش

۸

به مرگ از زندگی بیزاریم داد

بسی منت به دوشم از بد اندیش

۹

لباس عاریت چو از هردو شد سلب

چه دانی فرق دولتمند و درویش

۱۰

صفایی رو به اسباب خدا داشت

امید ار داشت از بیگانه یا خویش

۱۱

وگرنه ما سوی الله مردگانند

ز غیر زنده کی کاری رود پیش

تصاویر و صوت

نظرات