
صفایی جندقی
شمارهٔ ۲۶۱
۱
به عهد بتان اعتباری ندیدم
چو دوران گردون قراری ندیدم
۲
از آن چشم خونریز چون زلف سرکش
به جز دلبری شعاری ندیدم
۳
به ملک دل از شورش خیل عشقت
در اقلیم تقوی حصاری ندیدم
۴
به دریای عشق تو چندان که کشتی
سبک راندم آخر کناری ندیدم
۵
غمم خورد یک عمر و نسرود با کس
ز دل خوب تر غمگساری ندیدم
۶
به قدر وفای من افزودم انده
خود از عشق به، حق گزاری ندیدم
۷
به خون غلتم ای کاش بر خاک راهش
که زین به در آن کوی کاری ندیدم
۸
به خاک محبت گذشتم سراپا
تهی از شهیدان مزاری ندیدم
۹
به دوران حسنت دگر چون صفایی
به پیمان خود پاسداری ندیدم
تصاویر و صوت

نظرات