صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۷۰

۱

تعالی الله یکی دلدار دارم

که با رویش ز گلشن عار دارم

۲

ز چهر تابناک آبدارش

گلستان ها گل بی خار دارم

۳

ز سرو قد خورشید جمالش

به محفل نخل آتشبار دارم

۴

ز چشم شوخش اندر هر نگاهی

دو مست عاشق بیمار دارم

۵

ز مژگان دلاشوبش بهر چشم

دو جعبه تیر بی سوفار دارم

۶

ز ابروی کماندارش به سینه

دو قبضه تیغ جوهر دارم دارم

۷

ز درج کامبخش نوشخندش

دو یاقوت شکر گفتار دارم

۸

ز سیمین کوی پستانش دو نارنگ

که آن خون ها به دل چون مار دارم

۹

ز تأثیر لب شیرین زبانش

نی آسا خامه شکر بار دارم

۱۰

ز گیسوی رسای مشک سایش

چه افعی های مردم خوار دارم

۱۱

به دست وگردن از زلفش شب و روز

عجب هم سبحه هم زنار دارم

۱۲

چه نعمت های جان بخش از وجودش

که بایستم نهان ز اغیار دارم

۱۳

دل از مهرش نپردازم صفایی

که من با او هزاران کار دارم

تصاویر و صوت

نظرات