صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۷۲

۱

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم

ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

۲

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم

کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

۳

کم نداد پناهی تو ره به خویشتنم ده

که آشکار و نهان غیر سوی تو راه ندارم

۴

بهای وصل تو بسیار و من بضاعتم اندک

به خورد عشق دریغا که دستگاه ندارم

۵

از این نوای دمادم و زین سرشک پیاپی

به دیده اشک نماند و به سینه آه ندارم

۶

بریز خون من امشب کجا مجال تظلم

مرا که روز قضا جز یکی گواه ندارم

۷

به یمن عشق تو عمری است ای گدای تو شاهان

که هیچ بیم و امید از گدا و شاه ندارم

۸

گرم ز فرط کرم روسفید خواهی و فارغ

به حشر واهمه از نامه ی سیاه ندارم

۹

به تاج زر نتوان سر ز راه برد صفایی

مرا که بر سر کویشبه سر کلاه ندارم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۳۴۷

نظرات