صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۷۳

۱

تار گیسوی تو برگردن دل سلسله دارم

کی تن اندر پی هر سلسله مویی یله دارم

۲

روزگاری است که در رهگذر صدق و ارادت

جان و تن بهر نثار قدمت یکدله دارم

۳

سعی سودی نکند ورنه من از راه امانی

پای دل در طلب دوست پر از آبله دارم

۴

وعده ی وصل به تأخیر مینداز خدا را

تاب کو صبرکجا من چو تو کی حوصله دارم

۵

پاس پیمان وفای تو مرا بند زبان شد

ورنه از دست جفای تو هزاران گله دارم

۶

بی رخت روز مرا تیره تر از طره ی خود بین

گرچه شب ز آتش دل مصطبه پر مشعله دارم

۷

از میانت که نشد هیچ کس آگه به حقیقت

با تو باریک تر از موی بسی مسئله دارم

۸

از کجا گوش کنم موعظه پیر خرد را

منکه چون عشق جوان بخت یکی عاقله دارم

۹

تا چه حاصل بود آخر سفر عشق بتان را

منکه زادم همه خوف است و رجا راحله دارم

۱۰

بوکز آن یار سفر کرده رسد پیک و پیامی

چشم حسرت گه و بی گه به ره قافله دارم

۱۱

خامه ی خویش به زرگیرم از این چامه صفایی

بوسه ای گر ز دو لعل شکرینش صله دارم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۲۶۷

نظرات