صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۸۸

۱

تا سیر سرو و سوری آن سیم تن کنم

حاشا که یاد سرو و هوای سمن کنم

۲

هر کین که می کشد فلک از من ولی دگر

محکم به مهر آن مه پیمان شکن کنم

۳

صد پیرهن قبا کنم امروز تا شبی

با دوست جایگه به یکی پیرهن کنم

۴

خاک در تو گردم اگر آسمان ز رشک

راضی شود که بر سر کویت وطن کنم

۵

چندان به زخم تیغ تو شادم که وقت نیست

تا فکر چاره دل خونین بدن کنم

۶

در دست دلبر است دل اما قیاس حال

از درد و داغ لاله گلگون کفن کنم

۷

کو فرصتی که با غم عشق و خیال دوست

تدبیر حال شیفته خویشتن کنم

۸

صد جام زهر بی تو فرو ریزدم به کام

هر دم که یاد آن لب نوشین دهن کنم

۹

گر دل قدم برون نهد از خط بندگیت

بر گردنش از آن خم گیسو رسن کنم

۱۰

جان خار تن صفایی و تن خاک راه باد

با او اگر مضایقه از جان و تن کنم

تصاویر و صوت

نظرات