
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۲۸
۱
تعالی الله چه سیمین غبغب است این
بنامیزد چه شیرین مشرب است این
۲
وصال و هجر آن یا سور و ماتم
جبین و زلف یا روز و شب است این
۳
حجر یا روی و آهن یا دل است آن
نمک یا لعل و شکر یا لب است این
۴
ز سودای غمت در تن ندانم
شرار عشق یا تاب تب است این
۵
مخوان خط گرد رخسارش که ما را
ز دود آه یا رب یا رب است این
۶
به تیرم زد کمان ابروی دلبند
مگر سلطان رخ را حاجب است این
۷
فکندم نیم بسمل برسر راه
ز ملت ها کدامین مذهب است این
۸
رسید از گرد ره آن شه نظر کن
دل ما یا غبار موکب است این
۹
زمین و آسمان خون ریز و خون خوار
صفایی را چه بخت و کوکب است این
نظرات