
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۴۶
۱
چون کنم یاد توای دوست من آلوده
نام پاک تو کجا وین دهن آلوده
۲
گرگ عشقت اگرم یوسف دل پاره نکرد
چیست پس ز اشک من این پیرهن آلوده
۳
در قیامت مگرم خلعت رحمت پوشند
ورنه سر بر نکنم از کفن آلوده
۴
گیرم از خلق نهفتم دل ناپاک ولی
خود چه تدبیر کنم با بدن آلوده
۵
دل خونین به کفم ماند و در آن رسته ترا
چون خریدار شوم زین ثمن آلوده
۶
ما بماندیم درین کوی خوشا وقت کسی
که به غربت رود از این وطن آلوده
۷
روی برتابم از این زال که لایق نبود
صحبت همسر پیمان شکن آلوده
۸
دیدی از برگ گلش خار خط آخر سر زد
دست در شوی دلا ز آن ذقن آلوده
۹
آسمان گو پس از این تخم میفشان به زمین
حاصلت چیست ازین مرد و زن آلوده
۱۰
وصف تنزیه ترا عقل صفایی شیداست
خاک بر فرق من و این سخن آلوده
نظرات