
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۵۹
۱
به هجرانت مرا با جان خود جنگ است پنداری
فرا خای دو عالم بردلم تنگ است پنداری
۲
شکستن های دل در پنجه عشق قوی بازو
چو برسنجم حدیث شیشه و سنگ است پنداری
۳
زهی کز خون ناحق کشتگان خاک سر کویت
چو طرف باغ فروردین شفق رنگ است پنداری
۴
به سر می بایدم پیمودن آن وادی که اول پی
هزاران رخش دستان در رهش لنگ است پنداری
۵
دلم گاهی سمندر وش ز تاب سینه در آتش
گهی در شیوه ی شیون شباهنگ است پنداری
۶
به یک خال سیه صد مرغ دل سر در خط آوردش
نگویی دانه آن کش دام نیرنگ است پنداری
۷
حبیب از باب دل جویی فراز آمد صفایی را
به خون ریز رقیب امروز آهنگ است پنداری
نظرات