
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۶
۱
پیمان به پا فکنده ونالی ز دست ما
فریاد از تو ای بت پیمان گسست ما
۲
ما تا ابد به مهر تو میثاق بسته ایم
این است روزنامه ی عهد الست ما
۳
دانسته اند قصه ی ما بیش و کم درست
با مدعی حدیث مکن در شکست ما
۴
ما وهوای قد تو هیهات کی رسد
این جامه ی بلند به بالای پست ما
۵
از پنجه ام گذشت و فغان کارگر نشد
یک تیر بر نشانه نیامد ز شست ما
۶
سازم به تلخی شب هجران به ذوق وصل
روزی بود که شهد برآرد کبست ما
۷
بی بهره باد از می کوثر به دست حور
زاهد گر این پیاله ستاند ز دست ما
۸
دل بیشتر بری چو خوری باده بیشتر
جان ها فدای هوش تو ای ترک مست ما
۹
دل رفت و غم فتاد صفایی به جان وی
دل دستگیر دلبر و غم پای بست ما
نظرات