صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۳۷۲

۱

شد مرا عمر در وفا سپری

تو هنوز از جفا نگشته بری

۲

مرغ این باغ را چه سودا خاست

که کند جای نغمه نوحه گری

۳

گشته رسوای روی او چه کنم

گل نداند ورای پرده دری

۴

جهد کردم که دل بدو ندهم

آدمی دست چون برد ز پری

۵

غنچه را غیرت گلش در باغ

داشت هر صبحدم به جامه دری

۶

دادم آخر به کشتن از ناله

شاکرم با کمال بی اثری

۷

دل در آن زلف مشکبو آموخت

از دو لعل تو رسم خون جگری

۸

عیب جویی صفایی از همه وجه

عیب باشد ز مردم هنری

۹

کامل آن یک تن است و باقی را

هست نقصی بهر که در نگری

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۳۲۴

نظرات