صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۳۸۲

۱

ترسم که رسد از تو مرا پیک و پیامی

آن روز که از من نه نشان است و نه نامی

۲

ای مرغ دل از گلشن و باغت چه غم افزود

کآسوده به کنج قفس و گوشه ی دامی

۳

روز اشک به دامان و شبم ناله به گردون

بر ما گذر و چند چنین صبحی و شامی

۴

لب تشنه چه پایی به ره دیر مغان پوی

شاید که مغان دست تو گیرند به جامی

۵

ز ایوان مناجات به میدان خرابات

تبدیل کن البته درنگی به خرامی

۶

مستوری و مستی نتوان داشت بهم جمع

دستی زن و بردار سوی میکده گامی

۷

چون بر در میخانه رسی بهر خود آنجا

می جو ز مقیمان خرابات مقامی

۸

در محفل می با همه نومیدی و نقصان

تحصیل کن از شاهد و مطرب همه کامی

۹

دل در خم زلفین دلاویز دلارام

در چنگ دو شهباز فرومانده حمامی

۱۰

از آتش دل سوخت صفایی تر و خشکم

عشق است و کجا فرق کند پخته و خامی

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۳۳۰

نظرات