
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۹
۱
جور است اگرتلافی مهر و وفای ما
نبود ورای بستن و کشتن سزای ما
۲
از قتل ما مباش هراسان که روز حشر
یک زخم دیگر از تو بود خونبهای ما
۳
زیبد قصاص کشتن ما کشتنی دگر
این است در قضای قیامت بنای ما
۴
ما رابکش به یک خم ابروکه راستی
حیف است برکشیدن تیغ از برای ما
۵
سرهای ما به حلقه ی فتراک باز بند
تنها نه کتشن است همین مدعای ما
۶
تسلیم عاشقان و تقاضای عشق بین
کز درد می دهند طبیبان دوای ما
۷
بیگانگی و نقص نگر کزکمال یأس
غم تیر یک نفس نشود آشنای ما
۸
گم شد دلم به ظلمت زلفت ز راه لب
باید به غیر خضر کسی رهنمای ما
۹
ما را چو دیگران سروکاری به غیر نیست
در کوی دلبر است صفایی صفای ما
نظرات