
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۹۲
۱
راه دیار یا مرا ای صبا بپوی
از تاب هجر و حسرت وصل منش بگوی
۲
کای سست عهد ماه ستمکار کند مهر
وی سخت خشم یار دلازار تند خوی
۳
ای شاه زود رنج من ای یار دیر صلح
ای ماه مهر سوز من ای ترک جنگجوی
۴
یار رقیب بازم و شاه عدو نواز
ترک بهانه سازم و ماه لطیفه گوی
۵
دانی شکستگی دل از حسرتم اگر
وقتی به تجربت زده ای سنگ بر سبوی
۶
نزدیک شد به گردن جانم طناب مرگ
تا دورم از کشاکش آن زلف مشکبوی
۷
زد زخمه ی فراق تو زخمی بدل مرا
کز تار موی و سوزن مژگان سزد رفوی
۸
عشق تو و تن من باد وزان و خاک
شوق تو و دل من آب روان و جوی
۹
با فر عشق کش همه شاهان گدای در
شد جان و سر به کوی تو کمتر ز خاک کوی
۱۰
یکبار در تو آه صفایی اثر نکرد
آه از دلت که سخت تر از آهن است و روی
نظرات