
صفایی جندقی
شمارهٔ ۴۶
۱
برای صبا به یارم امشب
کز دست غمت فگارم امشب
۲
در پی کسیم بس این که ناچار
غم زیسته غمگسارم امشب
۳
از شعله ی شوقت آتش افتاد
چون شمع به پود و تارم امشب
۴
آتش رودش به جای خوناب
بر رخ دل داغدارم امشب
۵
پروانه صفت چراغ دل فاش
جان سوخت به یک شرارم امشب
۶
در تابه شوق و تاب دوری
چون زلف تو بیقرارم امشب
۷
چون شمع سرشک آتشین ریخت
از دیده ی اشکبارم امشب
۸
ای دل به تو هیچ کس نپرداخت
از روی تو شرمسارم امشب
۹
زین صرصر فتنه زای هایل
برباد روم غبارم امشب
۱۰
جز مرگ چه چاره ام صفایی
کافتاد اجل دوچارم امشب
نظرات