صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۵۷

۱

ترا تا ساقی مجلس رقیب است

از آن مینا مرا حسرت نصیب است

۲

به هجران منعم از افغان مفرمای

که کمتر درد ما بیش از شکیب است

۳

خدا را با که گویم وز که جویم

خود آن درمان دردی کز طبیب است

۴

نگنجد در بیان احوال مشتاق

که این معنی فزون از صد کتیب است

۵

به امید وصالت در جدایی

ز من چندین شکیبایی عجیب است

۶

به جادوی تو مفتونم که تن ها

زنخدان تو صد بابل فریب است

۷

ز هفت اقلیم هر هفتت ستد باج

ترا کآن زلف و مژگان توپ و تیب است

۸

بنازم لطف لیمویت که در بوی

به از صد بوستان نارنج و سیب است

۹

حدیث حسن خویش از من چه پرسی

که اوصاف تو بیرون از حسیب است

۱۰

زگل او شکوه دارد و ز تو من شکر

تفاوت ها مرا با عندلیب است

۱۱

صفایی را جفا مپسند هرچند

وفا در ملک مهرویان غریب است

تصاویر و صوت

نظرات