صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۶۵

۱

چه بسته ای که به بند وفا گرفتار است

چه رسته ای که گرفتار قید اغیار است

۲

مدان دل آنکه نه از دشنه ی محبت چاک

مخوان تن آنکه نه از تاب عشق بیمار است

۳

بها لبی که ز سر پنجه ی بتی پر خون

خوشا رخی که به خون سرشک گلنار است

۴

چه ناظری که نه از زخمه ی نگاهی زخم

چه خاطری که نه در فکر دوست افگار است

۵

چه دیده ای که نه از تیغ ابرویی خون ریز

چه سینه ای که نه از غمزه ی سنان زار است

۶

چه ساقی ای که نه از جام مهربانی مست

چه ساغری که نه از صاف شوق سرشار است

۷

چه ساجدی که به جز ابروی تواش محراب

چه سالکی که نه روی ترا طلب کار است

۸

چه عاقلی که نه سودای عشق را مجنون

چه گردنی که به او، جز قلاده ی یار است

۹

بیا به کشتنم آسان و سهل آن همه کار

که بی تو زیستنم صعب و صبر دشوار است

۱۰

دمی که دوش صفایی به زیر بار تو نیست

به دوش کردن او سر یکی گران بار است

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۵۳

نظرات