صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۷۰

۱

آن باده که در ملت اسلام حرام است

از دست تو نوشم خود اگر ماه صیام است

۲

کوته نظر ار ماه تمامت به مثل خواند

این نقص بس آنرا که نه از اهل کلام است

۳

طوبی به قدت حیرت و حورا به رخت مات

پیش تو صنوبر که و خورشیدکدام است

۴

بالای ترا پست بود نسبت شمشاد

با آن چم و خم حیف که قاصر ز خرام است

۵

با قامت موزون چه کند سروکه ناچار

همواره به یک پای گرفتار قیام است

۶

یک رشحه ز لعل تو و صد ساغر لبریز

با نشأه وی مستی می را چه دوام است

۷

مگشا سوی گلشن ز قفس بال و پرم را

کز باغ ارم خوشترم این گوشه ی دام است

۸

بر صدر دل از دیر و حرم نیست مقیمی

تا خیل غمت را به صف سینه مقام است

۹

باز از چه کشیدی خط زنگار برابرو

افزون کشی امروزکه تیغت به نیام است

۱۰

خشک و ترم از آتش دل سوخت صفایی

با عشق چه جای سخن از پخته و خام است

تصاویر و صوت

نظرات