
صفایی جندقی
شمارهٔ ۷۳
۱
مژده ای دل که روز قربان است
حکم از یار و کار با جان است
۲
عاشقانت چو خاک خفته به راه
که ترا باز عزم جولان است
۳
تا مگر پا نهی بر او سرها
همه با خاک راه یکسان است
۴
والهان منتظر تماشا را
هان برون آی وقت بستان است
۵
پی دیدار گلشنت دل را
ناله های هزار دستان است
۶
پرده برزن ز رخ که یاران را
سر سیر گل وگلستان است
۷
یار چندان که راند خشم و عتاب
شوق یاران هزار چندان است
۸
سر عاشق به پای مرکب دوست
گوی گویی به دست چوگان است
۹
با صفایی مصاف غمزه یار
رزم سرباز و جنگ افغان است
تصاویر و صوت

نظرات