صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۸۸

۱

تاب دلم ار تو را عیان نیست

سیل از مژه‌ام عبث روان نیست

۲

هر کم دل و دیده دید بازش

بر لب سخنی ز بحر و کان نیست

۳

در هجر روان ناتوان را

زین بیش تحمل و توان نیست

۴

خاموشیم از سکون مپندار

ز آنست که نیروی فغان نیست

۵

شب نیست که در فراقت ای ماه

انجم ز دو دیده ام روان نیست

۶

بر مهر تو ترکتازی دل

ز آن بود که در کفم عنان نیست

۷

جز سخت دلت به سینه ی نرم

خارا به حجاب پرنیان نیست

۸

جز مهر تو کاستقامت ماست

از ماه سامت کتان نیست

۹

افسوس که بنده ات به درگاه

در خیل سگان پاسبان نیست

۱۰

بگریزم از او درو صفایی

کز هیچ طرف ره ی امان نیست

۱۱

سر بر خط وی نهم علی الله

هر چند مرا مقام آن نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۴/۱۹ - ۰۲:۳۸:۳۳
در بیت هشتم ، شاعر خود را گرفتار قافیه کتان کرده و به اجبار به داستان کتان و ماه رفته ...و در ادامه مصرع اول را سروده که به نظرم به نتیجه مطلوب هم نرسیده است.