
صفایی جندقی
شمارهٔ ۹۷
۱
سری کاینجا چو دامان در قدم نیست
بر ما یکسر مو محترم نیست
۲
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که دیگر در وجودم جای غم نیست
۳
به قتلم وارهان از غم خدا را
چو درکیش توخون ریزی ستم نیست
۴
به محرومان جفا زین بیش مپسند
دل محزون کم از صید حرم نیست
۵
رقیب از رنج ما شاد است ورنه
مرا بر جور جانان جای غم نیست
۶
به خیل غمزه ام دل برد و دانم
گنه زان شه که جرمی بر حشم نیست
۷
چرا زان بهره نبود هیچ کس را
اگر چهر تو گلزار ارم نیست
۸
به مرز دلبری سروی سرافراز
چو قد عالم آرایت علم نیست
۹
میانت مویی افزون نیست اما
ز زلف پر خمت یک موی کم نیست
۱۰
به پا بوست فرو افتاده گیسو
از آن رو همچو زلفت خم به خم نیست
۱۱
جفا راندی و جز رسم وفایت
صفایی را به جان حرفی رقم نیست
۱۲
مجو آزار حق جویان که زین جای
بهر سو ره سپاری راه امنیست
نظرات