صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۱۰۹

۱

کز هر شکنج و غم که در امکان سراغ داشت

در عهد زر خرید و بر اعضای خود گذاشت

۲

در نینوا لوای نبی زد به خاک و خون

در یثرب آن علم که ابوبکر برفراشت

۳

آبش ز خون آل علی داد این عمر

هر تخم کین که آن عمر اندر یزید کاشت

۴

جان در بهای آب در آن رسته شاه دین

ارزان همی فروخت ولی مشتری نداشت

۵

مهمان نکشته کس دگر از دشمنان هنوز

با آنکه بدعتی است که دشمن بنا گذاشت

۶

در خیمه اشک دیده زنان را به جای شرب

در پهنه زخم سینه یلان را به جای چاشت

۷

کلکش زبان بریده و دفتر سیاه روی

شد هر کرا حدیثی ازین داستان نگاشت

یا رب به خون و خاک شهیدان کربلا

می بخش ایمنی به صفایی ز هر بلا

تصاویر و صوت

نظرات