
صفایی جندقی
بند ۱۱۱
۱
چون تن به خاک مقتلش از پشت زین رسید
وجه خدا ز روی رضا بر زمین رسید
۲
غلطید از اسب راکع و حمد خدای گفت
در سجده اوفتاد و به خاکش جبین رسید
۳
روح الامین ز اشک به فرقش فشاند آب
فریادش از عطش چو به عرش برین رسید
۴
از امت اجر زحمت یاسین اگر نبود
این ظلم ها چرا به امام مبین رسید
۵
شد با اجل دچار چو در دست بوالحنوق
تیری سه شعبه به دل از شست کین رسید
۶
از چوب و سنگ و اسلحه ی دیگرش مپرس
ز آن زخم ها که بر بدن نازنین رسید
۷
بی خود یهود و گبر و نصاری گریستند
زین مایه وهن ها که به ارباب دین رسید
ننهاد هرکه بر دل و جان داغ ماتمت
جاوید بی نصیب شد از شادی غمت
نظرات