صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۱۱۴

۱

یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه

در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه

۲

دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ

افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه

۳

هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم

از باژگونه کوکب و از طالع تباه

۴

آن دشمن از کشاکش این دشمنش مفر

این رهزن از تطاول آن رهزنش پناه

۵

جز زیر خاک گشته نه کس را مقام امن

نه جز هلاک مانده تنی را گریزگاه

۶

رو باز و سر برهنه حریم تو زین سبب

نبود عجب ز خجلت خورشید و شرم ماه

۷

بر روی دل سزد پر کاهی هزار کوه

آن را که کوه خواسته مغلوب پر کاه

۸

کندش یکی ردا و یکی پیرهن درید

بردش یکی عمامه، ربودش یکی کلاه

حیرانم از تهور قومی که بی دریغ

قائم به روی خون خدا می کشند تیغ

تصاویر و صوت

نظرات