صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۲

۱

باز از افق هلال محرم شد آشکار

برچهر چرخ ناخن ماتم شد آشکار

۲

نی نی به قتل تشنه لبان ار نیام چرخ

خون ریز خنجری است که کم کم شد آشکار

۳

یا بر افراشت رایت ماتم دگر سپهر

و اینک طراز طره پرچم شد آشکار

۴

یاراست بهر ریزش خون های بی گنه

پیکانی از کمان فلک خم شد آشکار

۵

یا از برای زخم شهیدان تشنه لب

از جیب مهر نسخه ی مرهم شد آشکار

۶

یا فر و نهب پرده گیان رسول را

از مهر و مه صحیفه و خاتم شد آشکار

۷

یا می خرند اشک عزا کز نجوم و ماه

جام بلور و دامن درهم شد آشکار

۸

دل ها گشاید از مژه سیلاب لعل رنگ

از نوک ناوکی که در این دم شد آشکار

۹

این ماه نیست نعل مصیبت در آتش است

کز بهر داغ دوده ی آدم شد آشکار

۱۰

صبح نشاط دشمن و شام عزای دوست

این سور ماتمی است که با هم شد آشکار

۱۱

باز از نهاد نوحه سرایان فراز و پست

آشوب رستخیز به عالم شد آشکار

۱۲

آهم به چرخ رفت و سرشکم به خاک ریخت

اکنون نتیجه دل پر غم شد آشکار

۱۳

ز افغان سینه ابر پیاپی پدید گشت

ز امواج دیده سیل دمادم شد آشکار

۱۴

آهم شراره خیز و سرشکم ستاره ریز

این آب و آتشی است که توام شد آشکار

نظم ستارگان مگر از یکدگر گسیخت

یا اشک این عزاست که گردون ز دیده ریخت

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۳۸۶

نظرات