صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۲۷

۱

چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد

پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد

۲

چون زخم‌های خویش به گرداب خون نشست

چون مرغ پر به خون زده بر خاک ره افتاد

۳

با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم بیش

او را چو نوک تیر به خون جایگه فتاد

۴

یا از عناد اهل حسد یوسفی عزیز

با پاره‌پاره پیکر عریان به چه فتاد

۵

چون شمس شامگه که به سرخی کند غروب

طلعت نهفت و صبح جهانی سیه فتاد

۶

بر داغ مرگ او دل اسلام و کفر سوخت

و آتش به جان بتکده و خانقه فتاد

۷

آن ساعت از تراکم اطوار مختلف

با روز رستخیز بسی مشتبه فتاد

۸

از بادهای زرد و سیه کآن زمان وزید

شد کهربا زمین و فلک چون شبه فتاد

۹

پس فوجی از سپاه چو سیلاب فتنه‌خیز

از حرب‌گاه آمد و در خیمگه فتاد

۱۰

هر سفلهٔ حریص در آزار اهل‌بیت

از فرط ناکسی به خیالی تبه فتاد

۱۱

از اضطراب زینب و کلثوم و عابدین

لرزید عرش و رعشه به خورشید و مه فتاد

۱۲

اموال شاه کشته به تاراج قوم رفت

هر چیزشان به چنگ یکی ز آن سپه فتاد

۱۳

برروی بانوان حرم برقعی نماند

از فرق آفتاب سزد گر کله فتاد

۱۴

خاک خیام ز آتش خصمش به باد رفت

و آن کاروان بی سر و سامان به ره فتاد

پس راه کوفه پیش گرفتند آن گروه

پیچید بر خود آن در و دیوار و دشت و کوه

تصاویر و صوت

نظرات