صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۶۰

۱

بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ

بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ

۲

در حرب حق و باطل و توحید شرک شد

آل رسول سخره ی اهل زنا دریغ

۳

فلک نجات رنجه ی جوق دغا فسوس

نوح حیات غرقه ی بحر فنا دریغ

۴

از تشنگی سکندر اقلیم جان هلاک

پنهان به چشمه خضر آب بقا دریغ

۵

با انبساط نهر چه شد کآبروی او

ننهاد کس برابر آبش بها دریغ

۶

بروی کمان کشیده قدر از در خطا

لیک از قضا نکرد خدنگی خطا دریغ

۷

هفتاد و یک تنش همه قربان شدند و باز

از بهر این ذبیح نیامد فدا دریغ

۸

بیگانگی نگر که ز چندین هزار تن

جز تیغ و تیر کس نشدش آشنا دریغ

۹

آن کش وجود موجب ایجادما سوا

غلطان به خون و زنده زید ماسوا دریغ

۱۰

از تیر و تیغ و دشنه و زوبین و گرز و نی

شد پاره پاره پیکرش از هم جدا دریغ

۱۱

در خاک و خون محرک افلاک و مانده باز

ساکن به جای خود همه ارض و سما دریغ

۱۲

آن کو به جود خود دو جهان را وجود داد

خود رفت و ماند ماتمش از بهر ما دریغ

۱۳

افغان ازین تغابن و افسوس ازین فتن

او تشنه کام گشته و ما زنده وا دریغ

۱۴

در راه شام قافله ی اهل بیت را

سرهای کشتگان ستم رهنما دریغ

با این عمل به حیرتم از کافری که داشت

دعوی دین و مذهب پیغمبری که داشت

تصاویر و صوت

نظرات