صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۶۲

۱

خون خدا چو ریخت به خاک از در ستم

شیرازه ی وجود چرا نگسلد ز هم

۲

دشمن نشان آل علی از جهان سترد

تا نام زشت خویش به عالم کند علم

۳

غافل که این چراغ به کشتن نشد خموش

نوری ز سر بریدنش افزود دم به دم

۴

دردا که شد اسیر حرامی حریم آن

کز احترام او حرم افتاده محترم

۵

چهر یکی ز تاب عطش زرد چون زریر

چشم یکی ز سوز غضب سرخ چون بقم

۶

ز اندوه خویش و شادی دشمن به راه شام

بر بی کسان گذشت دو محشر بهر قدم

۷

هر شام در شکنجه ی یک دودمان غریب

هر صبح در کشاکش یک آسمان الم

۸

بر پور و دخت زخمه ی زنجیر پی در پی

بر طاق و جفت طعنه ی شمشیر دم به دم

۹

هر لحظه داغ و حسرت و اندوه و درد بیش

هر نظره تاب و طاقت وآرام و صبرکم

۱۰

در هر گذر هزار فلک خوف و باک و بیم

در هر نظر هزار مدر مرگ و رنج و غم

۱۱

از گریه ی شمرزه و اشک ستاره ساز

دامان و دیده غیرت گردون و رشک یم

۱۲

هر دم شکنج خواری و سودای سوگ قوم

هر دم گزند زاری و غوغای زیر و بم

۱۳

گردون نفاق گوهر و گیتی گناه دوست

شامی شقاق شیمه و کوفی جفا ستم

۱۴

قائم به صدر حکم به کین قاطع طریق

قائد به قید ظلم زمین قائد امم

شد بر یزید ختم علامات کافری

ز آنسان که بر حسین مقامات صابری

تصاویر و صوت

نظرات