صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۷۲

۱

نوح غریق یونس عمان کربلا

خضر ذبیح یوسف زندان کربلا

۲

مقهور دیو کفر سلیمان ملک و دین

سلطان یک سواره ی میدان کربلا

۳

میخ خیام تا به زمین استوار کوفت

شد بی قرار چون فلک ارکان کربلا

۴

بفروخت خون و مال و خرید ابتلا و کرب

چبود جز این متاع به دکان کربلا

۵

جان های فدای همت آنان که از نخست

دست ولا زدند به دامان کربلا

۶

یا للعجب که صدر زمان روز رزم دید

هفتاد و یک تن از همه جا سان کربلا

۷

با صوت رود رود برآن طفلکان هنوز

خواند مدام مرغ خوش الحان کربلا

۸

شط با کمال قرب و وفور از چه رو نکرد

سیراب دم یکی لب عطشان کربلا

۹

از داغ لعل لاله رخان سر زند هنوز

گل های آتشین ز گلستان کربلا

۱۰

تا سر ز ساق برگ و برش آتش است و دود

نخلی که بردمد ز خیابان کربلا

۱۱

هوشی اگر به گوش تو ره دارد از ازل

خواهی شنید تا ابد افغان کربلا

۱۲

نازم به درس عشق که جز ترک جان و سر

حرفی نخواهد کس ز دبستان کربلا

۱۳

در برکشید جان جهان خواستی چو دل

صورت گرفت عاقبت ارمان کربلا

۱۴

ریزد ز تاب دل به رخم اشک آتشین

هرشب ز رشک شمع شبستان کربلا

دیو زمانه دست به ابن زیاد داد

تا تخت و تاج خاتم جم را به باد داد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۴۳۹

نظرات