صفی علیشاه

صفی علیشاه

بخش ۲۳۸ - عبدالحلیم

۱

بود عبدالحلیم آنکس که تعجیل

ندارد در جنایتها ز تکمیل

۲

نماید در عقوبتها تعلل

کند آزار خلقان را تحمل

۳

گرش بندند بر زنجیر و اغلال

نیاید در خروش از جور جهال

۴

زمین را حلم او باشد نگهدار

خود آید کی بجوش از فعل اشرار

۵

رسد معنای دیگر در خیالم

بر ادراکی دقیق است این مقالم

۶

چو بردارم بتحقیقی بنانی

بخاطر ندهدم معنی امانی

۷

کسی عبدالحلیم اندر شعار است

که بر هر ناملایم بردبار است

۸

نه تنها حملش از خلقان بخویش است

بکل ماسوی او حلم کیش است

۹

ز حلم او زمین بگرفت آرام

نزد دم هر چه کوبیدنش اندام

۱۰

ز حملش فلکها را بی ز اهمال

بود در بحرها خود حمل اثقال

۱۱

ز حملش کوهها را بهر معدن

بکوبی هر چه بر زحمت دهد تن

۱۲

ز حلم اوست کاهن چون خورد تاب

در آتشدان بسندان آورد تاب

۱۳

ز حلم اوست کاین ارض مطبق

فرو در خود نرفت از فعل ناحق

۱۴

هر آنکس حلم حقرا مظهر است او

زمین و آسمان را لنگر است او

تصاویر و صوت

نظرات