
صفی علیشاه
بخش ۳ - بیان الاتحاد
۱
ز لفظ اتحاد ار نکته دانیست
شهود حق واحد خوش بیانیست
۲
همان واحد که بر کل است معبود
ز کل یکتا و کل بر اوست موجود
۳
باو گر متحد باشند اشیاء
عجب نبود که معبود است و یکتا
۴
ولی از حیث موجودیت این بد
باو موجود و معدومند از خود
۵
نه از حیثی که کسراخاصه بودیست
بخاصه متحد با او وجودیست
۶
محالست اینکه میباشد دوئیت
دوئی دور از بساط معنویت
۷
مراد از اتحاد اینست کاشیاء
باو بینی که موجودند و بر پا
۸
نه آن باشد که هر موجود خاصی
باو شد متحد از اختصاصی
۹
چو نبود واحد مطلق بهرشی
ورای او و نبود خارج از روی
نظرات