صفی علیشاه

صفی علیشاه

بخش ۴۱۰ - المستریح

۱

کسی او مستریح آمد بدلخواه

که از سر قدر گردید آگاه

۲

حق او را مطلع سازد کماهی

ز قدر خلق و تقدیر الهی

۳

ببیند آنچه مقدور است و واجب

وقوعش وقت معلوم و مناسب

۴

هر آنچیزی که ز اشیاء نیست مقدور

وقوعش ممتنع باشد بدستور

۵

کند پس مستریح این اختیارش

بکلی از طلب وز انتظارش

۶

نه بر مستقبلش امید و وحشت

نه بر ما فات او را خوف و حسرت

۷

نباشد اعتراضش بر فعالی

که واقع گردد از تأثیر و حالی

۸

انس گوید پیمبر را بده سال

نمودم خدمت اندر کل احوال

۹

بکاری هیچوقت از فعل و ترکم

نفرمود اعتراض او بیش یا کم

۱۰

بدینسانست حال مرد عارف

که ز اسرار قدر گردید واقف

۱۱

چنین شخصی بود پیوسته سالم

نیابد از جهان غیر از ملایم

تصاویر و صوت

نظرات