
صفی علیشاه
بخش ۴۶۳ - القناعه
۱
قناعت باز ضد حرص و آزاست
ز خلقان مرد قانع بینیاز است
۲
قناعت را مده از کف که این باد
کند از عادیان فتنه بنیاد
۳
بسختیها بیفزا بر قناعت
بچشم خصم کن خار از مجاعت
۴
تو هر اندیشه در این پیشه کن گرد
شد استاد آنکه او را گشت شاگرد
۵
ز حرص است آنچه داری بیحفاظی
قناعت کن تو بر وجه تراضی
۶
مگر زین کیمیا خاکت شود زر
به این آبت ز دریاهای گوهر
۷
قناعت منبع هر خلق نیک است
خوشا جانی که با این نان شریکست
۸
تضرع را قناعت گردد اسباب
خمش نار قساوت گشت ازین آب
۹
زهی چشمی که دایم اشکبار است
خوشا قلبی که آن رقت شعار است
۱۰
قناعت شکر منعم را نشان است
حریص از ناسپاسی تیره جانست
۱۱
یقین و عزم و توحید و توکل
رضا و حزم و تسلیم و توسل
۱۲
بود این جمله را مبنا قناعت
چنان کز حلم ظاهر شد شجاعت
نظرات